سارا بهونه قشنگ من واسه زندگی

میدونم مامان بدی شدم که خاطره ای از دخترم نمینویسم اما قول میدم به زودی آپ بشم. بابا بخدا سخته بیام دفتر خاطرات روزانه اش رو تایپ کنم. اما اینکارو میکنم به زودی.....         ...

دخترا , پسرا هرچقدرم عاشق چاووشی و یگانه باشید یا حتی عاشق افتخاری و شجریان باشید، بازم هیچ فرقی نداره شب عروسیتون باید امشو شوِ شِ لیپک لی لی لونه بذارید  این یه قانونه !   یه پشه اومده پیشم نمیدونم از پشه های پیشکسوتِ تابستونه بهش احترام بزارم یا از این تازه به دوران رسیده های بهاره بزنم بکشمش !   عزیزم اونی که با دیدنت " کــــف " میکنه دلستره نــــه مــــن ....:|   چه کسی خواست من و تو ما نشویم؟ خدایی دمش گرم نجاتم داد !  . میگم شما هم وقتی سیستمتون هنگ میکنه بهش التماس میکنین ؟! من یه قولایی هم ...

من خیره میشم به چشمات و تو پستونکت رو میمکی و دل مامانی رو آب میکنی ...

  عسیسمممممممممممم عاشق چشماتممممممممممم و نگاتممممممممممممممم     ...

  تمام غمهای دنیا واسه من اما تو بخند دخملکم ...

هر حرکتی از تو واسه من دنیایی هست.... فرشته ام غلتیدددددددددددددددددددددددددد   ...

  دستات توی دستام تا همیشه سارای نازنینممممممممم قدم ها تا همیشه جای قدم هات نفسم ...

توی ده شلمرود فلفلی مرغش تک بود یه ده بود و یه فلفلی یه مرغ زرد کاکلی یه روز که خیلی خسته بود کنج اتاق نشسته بود یه دزد رند ناقلا شیطون و بدجنس و بلا اومد و یک کیسه آورد کاکلی رو دزدید و برد تنگ غروب که فلفلی رفت به سراغ کاکلی نه آب بود و نه دونه بود نه کاکلی تو لونه بود داد زد و گفت مرغ کاکلی توپول موپولی دست و پا گلی نوک حنایی ، کجایی ؟ فلفلی هی صدا زد اما جواب نیومد تنها یه رد پا به جا مونده بود اون دوروبرا آقا فلفلی قبا به تن شال به کمر گیوه به پا کلاه به سر یه کوزه آب یه سفره نون از توی ده اومد بیرون کدخدا گفت اوقور بخیر مگه با ما قهری فلفلی ؟ عازم شهری فلفلی؟ فلفلی گفت اون مرغ زرد پا کوتاه کاکل حنای نوک طلا که صد تومن می خریدنش نمی دا...

  سارا جان روز دختر مبارک   به آسمون سپردم چشم از تو بر نداره   مراقب تو باشه سرت بلا نباره   تا تو نخوای نتابه ، دلت گرفت بباره   همیشه با تو باشه ، تو رو تنها نذاره ...

    آخی ی ی ی دیروز دفتر خاطراتت رو خوندم . سارا جونم یکسال از خبر آمدن تو و بابا شدن سعید گذشت.   یادش بخیر رررر با چه بغض و خنده ای خبر مامان شدن رو دادم. به بابایی گفتم یه فرشته کوچولو داره میاددددد. سارا این وبلاگ رو واست گذاشتم تا بخونی بخونی حرفای دلمو..... شعرهامو .... احساس مو........ بخون تا بدونی در حد توانم واست مادری میکنم. اینارو بخون وقتی که به عشق من نسبت به خودت ذره ای شک کردی. اینارو بخون وقتایی که با خودت گفتی مامان اینجای زندگی واسم کم گذاشتی. اینارو بخون وقتایی که از دستم ناراحت بودی. اینارو بخون تا بدونی چقدر دوستت دارممممممممممممم.  ...